حرکت‌های افراطآگرایانه و تروریستی از سوی برخی اسلامگرایان تندرو به تهدیدی منطقه‌ای و جهانی تبدیل شده است. این مسلمانان تندرو ابتدا مسلمانان میانه‌رو را می‌کشند و بعد سراغ پیروان سایر ادیان و مذاهب می‌روند. داعش روستاهای سنی‌نشین را قتل عام می‌کند و بوکوحرام در نیجریه هزارن هم مذهب خود را نابود می‌کند. موج آوارگان مسلمان نیجریه به بیش از یک میلیون نفر رسیده است که به دیگر کشور‌ها و سایر مناطق آن کشور، پناه برده‌اند. در کنار این فاجعه، حرکت‌های تروریستی در قلب اروپا سبب شکل‌گیری جبهه‌ای قوی علیه مسلمانان این قاره که در اقلیت هستند، شده است. 

این فضای خشونت‌آمیز و تقابلی زمینه را بر سرکوبی بیشتر اسلام‌گرایان از هر طیف و گروه فراهم کرده است و آنان را در رویارویی مشکلات زیادی قرار داده است، بدون اینکه برای مشکلات پیش رو علت‌یابی صورت گیرد. 

اگر به ترکیب نیروی گروه‌های افراطی توجهی شود می‌بینیم که اعضای این گروه‌ها از میان کشورهایی هستند که کمترین تجربه‌ی دموکراسی را دارند. در میان گروه‌هایی مثل داعش، به‌ندرت افرادی از ترکیه، ایران، مالزی، اندونزی و هند دیده می‌شوند. زیرا به‌دلیل ساختار سیاسی این کشور‌ها و وجود فضای دموکراتیک نسبی مسلمانان این کشور‌ها از تجربه‌ی فعالیت مدنی برخوردارند. در مقابل، اکثریت ترکیب جمعیتی گروه‌های افراطی را از کشورهایی تشکیل می‌دهند که برای سال‌ها تجربه‌ی استبداد، فقر، تبعیض و سرکوب دارند. 

هنگامی که بهار عربی به وقوع پیوست این امید ایجاد شد که در پی شروع نسیم آزادیخواهی، این نسیم کل کشورهای عرب منطقه را در برگیرد. اما دیدیم که این انقلاب‌ها به انحراف کشیده شد و بواسطه کودتا یا دخالت بازماندگان رژیم‌های استبدادی گذشته و با کمک کشورهای منطقه، فرصت دموکراسی در این کشور‌ها به آتش کشیده شد. 

جای هیچگونه تعارفی وجود ندارد که در جایی که فرصتی برای آزادی مدنی، برابری و فقرزدایی وجود نداشته باشد، نهال خشونت و افراط‌‌گری رشد می‌کند. نا‌بسامانی سیاسی و مذهبی در حالی در میان مسلمانان شکل گرفته است که فرصت تجربه‌ی دموکراتیک از مسلمانان گرفته شده و رهبران اسلام‌گرایان میانه‌رو در زندان هستند و این خلأ فرصتی را برای جوانان سرخورده ایجاد کرده است که از روی ناچاری جذب گروه‌های افراطی شوند و حتی به عملیات انتحاری روی آورند. قدرت‌های جهانی می‌پسندند که در منطقه‌ی نفت‌خیز خاورمیانه کشورهای استبدادی حاکم باشند تا بتوانند به‌واسطه‌ی بده بستان پشت پرده، انرژی خود را تأمین کنند. این کشورهای استبدادی نیز هرگونه فرصت و تمرین دموکراسی را در ذات خود نابود می‌کنند و با خشونت واستبداد به پرورش افراطی‌گری دامن می‌زنند. 

اگر قرار است افراطی‌گری مهار شود، هیچ راه اصولی جز تحکیم دموکراسی وجود ندارد. باید میانه‌روی و تسامح، به‌ گفتمان غالب تبدیل شود و این امر میسر نیست، مگر با ایجاد مشارکت سیاسی مردم. اگر گفتمان و اعتدال میانه‌روی نباشد، چیزی جز گفتمان خشونت و تندروی وجود نخواهد داشت. این مسئولیت جهانی است که همینطور که با تثبیت دموکراسی به مهار نازیسم، کمونیسم، امپراطوری ژاپن در شرق و... کمک کرد با تثبیت دموکراسی در خاورمیانه، آنهم با رویکردی صادقانه به مهار افراطی‌گری کمک کند.